وشته ها و شخصیت نیکوس #کازانتزاکیس را دوست دارم به این خاطر که به گفته ویل دورانت فردی است که از شک و الحاد به رویه دیگری از زندگی می رسد و این خود نکته مهمی است .برای من که با اندیشه مولانا تا حدودی آشنایی دارم این مسئله بسیار مهم است. چرا که شک در عالم #فلسفه ،من را به #عرفان رساند وگرنه گوهر عرفان را نمی شناختم و مثل خیلی ها که در ظرفی ریخته می شوند یا در مذهب ،یا در علم یا فلسفه و …فراتر از آن را نمی بینند من هم متعصب در محدوده خود می شدم
خوشحالم که فلسفه ،اندوخته های موروثی ام را به قولی با خاک یکسان کرد و بعد چونان که مولانا بارها می گوید که بناهای کج فکری را که یک عمر با آن زندگی کردی ویران کن و دوباره بساز
من هم با #مثنوی و بعد با عرفان عاشقانه خراسان ،دوباره خشت خشت روی هم گذاشتم .هرچند باورم این است که دیوارم بسیار بسیار کوتاه است اما آن را از هزار عمارت ناقص دینی ،جزمی و خوفناک ،بهتر می دانم
کازانتزاکیس هم شک را به جان می خرد تا دوباره متولد شود .رقص #زوربای یونانی با بازی زیبای آنتونی کویین و یا حتی مطالعه کتاب زوربای یونانی انسان را با رویه دیگری از بودن آشنا می کند .
در کتاب ،زوربا پیرمردی عامی و درس ناخوانده است که بیشتر از هرچیزی به ارباب خودش، درس درست زندگی کردن می‌دهد. درس خوشحال بودن و نادیده گرفتن اتفاقات بد را به او می آموزد . و این همان چیزی است که انسان قرن بیست و یکم به آن نیاز دارد .
و ما ایرانی ها که با ضد ارزش های تحمیلی جامعه زندگی می کنیم و با زندگی عاریتی و‌برای تایید دیگران به جان خودمان افتاده ایم ،زندگی کردن را سالهاست که از یاد برده ایم از این نظر بیشتر از همه ملت ها از اصل زندگی به دور افتاده ایم و از خویشتن واقعی خود دور شده ایم
سهراب سپهری می گفت :بی خیال نشستن و گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور
و ما چقدر نیاز به حضور در عمق زندگی و شنا در حقیقت ناب زندگی و شیرجه در آن را داریم
زوربا لذت بردن از زندگی را به ما می آموزد
زوربا، مردی است که زندگی را اعتبار می بخشد ،دوست دارد و از آن نهایت استفاده را برده است.زوربا حتی در سختی های زندگی به غم پناه نمی برد
کتاب زوربای یونانی را باید بخوانیم
تا
تعصب را کنار بگذاریم
طمع و حرص مال اندوزی را کنار بگذاریم
از تنگنای فکری بیرون بیاییم و طعم زندگی را با هم تقسیم کنیم
دیدگاهتان را بنویسید