چرا در این زمانه به مولانا بیشتر از همیشه نیازمندیم ؟
سوالی است که پاسخش به دراز نای تاریخ دینداری در جوامع مذهبی ای چون ایران است.
در قرن هفتم هجری قمری ،مثل همیشه تاریخ ایران ، دین به یک قالب خشک و تو خالی مبدل شده بود و مولانا در جستجوی نگاه تازه ای به دین با شمس تبریزی آشنا می شود و اعلام می کند که دین حقیقی انسان را متحول می کند و روزنی به عالم متعالی می گشاید .در حالی که مناسک شما انسان را گرفتار می سازد .دین ،انسان را اخلاقی می کند و دین شما نه اخلاق می شناسد ،نه روح دارد ،نه عقل را می پذیرد.
دین فقط یک راه است .شریعت نیز تنها مسیر است .قرار نیست مقصدمان دین باشد که اگر چنین باشد ،دین هم معبد پرستش ما می شود
دین فقط شمعی است که باید به دست گیرید تا راه را به شما بنماید .اگر کسی این شمع را بدست بگیرد و حرکت نکند در یک جا می ماند و جمود ،وجودش را پر می کند. چون فقط خودش را می بیند و برای چنین فردی ،نور شمع ،فقط تابشی بر خود اوست و اینچنین می شود که کمکم فرد از انانیت وپرستش نفس خود پر می شود .منیتش افزون می شود و حرص و طمع وجودش را پر می کند .اگرچه به ظاهر دیندار است و اهل شریعت می باشد، اما دین را برای خود می خواهد و برای فزونی خواهی های خود، از دین کمک می گیرد.
در اندیشه امانوئل کانت فیلسوف آلمانی هم بین دین حقیقی ودین مزورانه و کاذب تفاوت بزرگی وجود دارد .
کانت بر این عقیده است که وقتی دین تبدیل به مناسک وشعائر می شود از روح و گوهر دین که اخلاق است تهی می شود و خرافات جای خود را در دین باز می کند .در نظر کانت اگر دین بر پایه اخلاق نباشد بیشتر از هر مسلکی انسان را به قهقرا می کشاند در حالی که اولین پیامد دین ،اخلاقی شدن و بعد ایمان است
انسان با محبت و عشق ورزیدن به دیگری ،می تواند محبوب خداوند شود .حال آنکه در دین تهی از اخلاق ،انسان به پرستش خود مشغول می شود و چون خود را کامل می بیند ،انسان ها را برده خود می سازد .چون باور دارد حقیقت تنها نزد اوست نه دیگری .
این سخن کانت چه زیباست : دو چیز مرا غرق حیرت می سازد .یکی آسمان پر ستاره و دیگر ،وجدان اخلاقی که در درون هر انسان است .
دیدگاهتان را بنویسید