مولانا برای موسیقی تقدس خاصی قائل شده است. چون میگوید که:
این عِلْمِ موسِقی بَرِ من چون شهادت است چون مومِنَم شهادت و ایمانَم آرزوست
اصولا نگاه مولانا به موسیقی دو ویژگی دارد. یکی اینکه میگوید موسیقی از دل طبیعت زاییده شده است و به همین دلیل با فطرت آدمی سازگار است. دوم اینکه موسیقی اصلا ریشهای بهشتی و ماورایی دارد. مولانا میگوید که:
پَس حکیمان گفتهاند این لَحْنها از دَوارِ چَرخْ بِگْرفتیم ما
بانگِ گَردشهایِ چَرخ است این که خَلْق میسَرایَنْدش به طَنْبور و به حَلْق
در واقع میخواهد بگوید که موسیقی از طبیعت اقتباس شده است چون طبیعت خودش موسیقی دارد. معروف است که فیثاغورث از حکمای قدیم یونان معتقد بود که افلاک دارای نغمات هستند و این نغمات را با گوشهای باطنی میتوان شنید. بعد فیثاغورث اصول موسیقی را بر اساس این نغمات کیهانی تنظیم کرد. این البته معروف است و در تاریخ ثبت شده. بعدها دنبال کار فیثاغورث و بطلمیوس و اقلیدس و سایر حکما پی گرفتند.
قداستی که مولانا برای موسیقی فاخر قائل است، واقعا بی نظیر است. میگوید این نغماتی که با انواع سازها مینوازند و یا حنجرههای خدادای و در عین حال پرورش یافته و ریاضت کشیده ترنم میکنند، یادآور نغمههای بهشتی است. یعنی در مرتبه عالم قدس، غوغایی از نغمات برپاست. که ما در روی زمین با این موسیقیها را فقط ماکتش را داریم.
مولانا خیلی عالی مطرح میکند که
ما همه اَجْزایِ آدم بودهایم در بِهِشت آن لَحْنها بِشْنودهایم
دیدگاهتان را بنویسید